علم نمیتواند امامت انسان را بر عهده بگیرد
تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۵۴۹۱۵
به گزارش قدس آنلاین، آیت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق که در محل مسجد اعظم قم به صورت حضوری و با حضور اقشار مختلف مردم برگزار گردید، به شرح حکمت 123 نهج البلاغه پرداختند و بیان داشتند: کلام حضرت این است که : «وَ قَالَ (علیه السلام): طُوبَی لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ، وَ طَابَ کَسْبُهُ، وَ صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ خَلِیقَتُهُ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ، وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ، وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَ لَمْ یُنْسَبْ إلَی الْبِدْعَةِ» مرحوم سید رضی در حاشیه این کلام بیان داشته که این کلام را پیامبر گرامی اسلام بیان داشته و لذا در برخی نسخه های نهج البلاغه این کلام حضرت نیامده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایشان بیان داشتند: این چند جمله نورانی، شناسنامه انسان است، انسانی سعادتمند است که این موارد را داشته باشد، اینها تعیین یک رهبر و معاونان علمی و عملی و کارشناسان درونی نفس است، این کلام نورانی معرفت شناسی را مشخص کرده که انسان یک سلسله شئون علمی و یک سلسله شئون عملی و یک سلسله خواسته ها و ناخواسته ها دارد و یک غوغایی در درون نفس انسان است که اگر بخواهد بیراهه نرود، راه کسی را نبندد، کسی را نرنجاند، باید امامی داشته باشد؛ اما این سوال هست که آیا این امام انسان، علم انسان است یا عقل انسان؟!
معظم له افزودند: علم هرگز نمی تواند امامت انسان را بر عهده بگیرد چون هر چند می داند که این کار چه هست، اما اینکه کجا و چگونه مصرف شود یا چه زمانی و در چه مکانی صلاح هست، انجام این کار لله است یا للنفس، اینها کار عقل است؛ «و بالعقل یعتقل».
ایشان اظهار داشتند: مرحله اول این است که ما را به علم و عالم شدن دعوت کردند، مرحله دوم این است که از ما خواسته اند تا مجتهد شویم، اهل بیت (علیهم السلام) فرموده اند: «علَینا إلْقاءُ الاُصول إلَیکُم و علیکمُ التَّفْریعُ»؛ ما اصول کلی را بیان می کنیم اما شما باید استنباط فروع و ارجاع به اصول و راهنمایی و فرازندگی اصول نسبت به فروع را داشته باشید، انسان نباید مانند استخر باشد، چنین شخصی نمی تواند بگوید مجتهد هستم، بلکه مجتهد کسی است که مانند چشمه جوشان همواره بجوشد این فصل دوم، و در مرحله سوم شناسایی مدیران، معاونان، کارشناسان و رهبری است.
حضرت آیت الله جوادی آملی ادامه دادند: ما یک سلسله قوای علمی داریم مانند وهم و خیال و امثال آن، یک سلسله قوای مربوط به حرکت داریم مانند اراده و تصمیم و غضب و شهوت که اینها را اول باید بشناسیم که چه کسی اینها را رهبری می کند آیا اینها را عقل رهبری می کند یا علم؟ آیا اینها را جزم رهبری می کند یا عزم؟ آیا اینها را میل نفسانی رهبری می کند یا اراده ربانی؟ فرمود اول شما باید امام خود را بشناسید که آیا می خواهید عالمانه زندگی کنید یا عاقلانه؟ انبیاء و اولیا عالمانه زندگی کردند اما بیان داشته اند که «بالعقل یعتقل»، این علم را عقل باید عقال کند و زانوی آن را ببندد که علم را بیجا صرف نکند و شبهه ها را تقویت نکند.
ایشان با بیان اینکه عقل، علم را رهبری می کند، اظهار داشتند: علم ابزار خوبی است اما امام خوبی نیست، علم را عقل نظری بر عهده دارد که کار حوزه و دانشگاه است و عقل عملی را مسجد و نماز شب اداره می کند که کار سجده طولانی است، عقل است که آدم را بهشتی می کند نه علم. مرز بین عقل عملی و عقل نظری کاملا جداست؛ یعنی می تواند انسان چیزی را بداند که صد درصد درست است و عمل نکند چون دستگاه علم و اندیشه و جزم کاملاً با دستگاه عمل و اراده و عزم جداست.
معظم له بیان داشتند: حضرت می فرماید که انسان اول باید شناسنامه بگیرد که آیا امام او درس و بحث و حوزه و دانشگاه است یا سحر و نماز و بندگی و خلوص و گریه و ناله است؟! وقتی مشخص شد که امام او عقل عملی است و رهبری او را «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان» تعیین می کند، آن وقت مطمئن است که تمام شئون علمی او تحت عقل عملی اوست که کجا بگوید، کجا نگوید، کجا برود و چگونه علم خود را مصرف کند؛ ولی اگر ـ معاذ الله ـ در جهاد اوسط و جهاد اکبر شکست خورده است، رهبری او را علم بر عهده می گیرد و علم او را به هر سمتی مایل باشد می برد، مرحوم کلینی مطلبی دارند در مقدمه شریف کافی که قطب فرهنگی یک ملت و جامعه، «عقل» است، عقل است که عقال می کند و زانوی شهوت را می بندد و «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ» می شود «وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان».
ایشان گفتند: حضرت می فرماید «طُوبَی لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ»؛ انسان باید در برابر عقل آرام باشد و عزت کاذب را رها کند تا به عزت صادق برسد، فرمود در برابر این امام خودتان ذلول باشید یعنی آرام و نرم و نه ذلیل؛ ذلیل را خداوند هیچ وقت امضاء نکرده است. آبروی ما امانت الهی است در پیش ما، لذا باید امین باشیم و انسان اجازه ندارد آبروی خودش را در هر جایی صرف کند. مومن در درون خود باید ذلول باشد نه ذلیل و پست!
حضرت آیت الله جوادی آملی بیان داشتند: حضرت می فرماید خوشا به حال کسی که در درون خود خضوع را احساس بکند، در دین کسب طیب و طاهر داشته باشد، همانطور که ظاهرش را اصلاح کرده، و باطنش را هم اصلاح کند و خیر مردم را بخواهد، به اخلاق الهی متخلق شود، مقداری از مال خود را در راه خدا صرف کند، حرفهای زائد را نزند، و مردم از شرّش در امان بمانند چرا که همین شرّ تبدیل به عذاب الهی می شود، این دین دین وسیعی است و انسان مجبور نیست تا خودش را از این دایره خارج کند و لذا نباید به بدعت رو بیاورد.
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: آیت الله جوادی آملی آیت الله جوادی آملی عقل عملی یک سلسله بر عهده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۵۴۹۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«حشاشین» روایتگر حسن صباح تروریست یا کلیددار بهشت؟
قبل از اینکه بخواهد سروکله حسن صباح به روایت مصریهای سکولار در سریال «حشاشین» پیدا شود، تاریخ از امت و رحلت پیامبر شروع شده، از ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی (ع) عبور کرده، تا به مکاتب فکری مختلف و فرقهها بخصوص فرقه اسماعیلیه در قرن ۱۱ میرسد.
بنا به ادعای سازندگان سریال، «خلافت عباسی بر نیمی از جهان حکومت میکرد. ولی در قرن یازدهم وضعیت خلافت عباسی در بغداد رو به وخامت بود و در بدترین شرایط خود قرار گرفت. گروهی از چوپانان ترک در سلسله سلجوقیان ظهور پیدا کردند و بزرگترین ارتش را روی زمین تشکیل دادند. آنها مشروعیت خود را با ادعای حمایت از خلیفه عباسی سنی به دست آوردند. آنها بر خلیفه نفوذ داشتند. همزمان خلافت شیعه فاطمی در مصر و مراکش در ضعیفترین حالت خود بود. فرقهها، عقاید و مکاتب افزایش یافت. در بین آنها فرقه باطنی توسط مردی به وجود آمد، که خطرناکترین و عجیبترین فرد بود. او «حسن بن الصباح» بود.
طبق نوشته حسن فضیلتخواه در کتاب «حسن صباح فرمانروای قلعه الموت»، سابقه پیدایش فرقه هفت امامی اسماعیلیه به قرون اولیه اسلام و زمان امام جعفر صادق (ع) امام ششم، شیعیان بر میگردد. امام صادق (ع) دارای چندین پسر بود. از میان پسران خود ابتدا اسماعیل را به جانشینی خود و به عنوان امام هفتم شیعیان انتخاب و به جامعه پیروان خود معرفی کرد. بعدها گویا به دو دلیل تاریخی از این تصمیم منصرف و اسماعیل را به امر الهی از مقام امامت خلع و عهد خود را از او برداشت.
در کتب تاریخی آمده است که امام ششم به دو دلیل اسماعیل را از امامت برکنار کرد. یکی اینکه او با گروههای افراطی و تندرو در ارتباط بود و امام احساس خطر کرد که مبادا بعد از او جامعه شیعیان به خطر بیفتد. دوم اینکه اسماعیل شراب مینوشید و یک چنین انسانی نمیتوانست صلاحیت امامت جامعه شیعیان را داشته باشد.
امام صادق (ع) برای بار دوم پسر چهارم خود موسی کاظم (ع) را به امامت برگزید و به شیعیان معرفی کرد. در آن میان، جمعی از شیعیان انتخاب اول امام را شرعی و متقن و صحیح دانسته و بر امامت اسماعیل پافشاری کردند. دو پسر دیگر امام یعنی عبدالله و محمد هم در مقام دفاع از حق امامت خویش برآمدند. پس هر یک جماعتی را جمع کرده و در مقابل اراده پدر مقاومت کردند.
در آن میان، پیروان اسماعیل از بقیه نیرومندتر و قویتر بودند. فرقه اسماعیلیه بعدها در بلاد اسلامی به طغیان و عصیان و اعتراض روی آورده و به برخی اقدامات افراط گرایانه دامن زدند. اسماعیل در زمان حیات پدرش از دنیا رفت. پس اسماعیلیان پسر او محمد را به عنوان امام و جانشین پدرش برگزیدند و او را امام مستور (پنهان) لقب دادند. بعدها حسن صباح خود را نائب امام مستور معرفی کرد.
شروع داستان از جنگ بین صلیبیان با فرقه اسماعیلیه میگذرد، تا اینکه اولین خون با دستور حسن صباح در تاریخ سریال «حشاشین» ریخته میشود. سریال روایت میکند: «حسن صباح قوی است، اگر موقعیتش با قلبش تضاد پیدا کند، قلبش را میکشد».
در انتهای سریال «حشاشین» یار باوفای حسن صباح میگوید: «مولای ما دیگر واسطه بین ما و اماممان نیست، او با امام یکی شده است و در مقابلش هزینههای زیادی پرداخت کرده. تو پسرت را کشتی، همسرت را، عزیزانت را، پسرت هادی روانه آسمان کردی. شما کاری کردید که هیچ مومن و نگهبانی حتی هیچ پیامبری تحمل انجام آن را نداشت».
امیدعلی مسعودی، مدیر گروه ارتباطات اجتماعی و عضو هیات علمی دانشگاه سوره با نقد محتوایی سریال «حشاشین» از این حیث که تاریخ اسلام را تحریف کرده است، گفت: سروکله حسن صباح از کجا پیدا شد؟ آیا او بیسواد بود؟ راهزن بود؟ یا ایشان دو همکلاسی با سواد داشت؟ آنها بر اساس عقایدشان که تغییر جامعه بود، از دست پادشاهان فرار کردند و به قلعه الموت پناه بردند. اما سریال «حشاشین» مبنای شکلگیری حرکات حسن صباح را ایران میداند. در حالی که آن زمان حکومتها ملوک الطوایفی بود. لازم بود این سریال بازبینی بشود و تحریفهای تاریخیاش توضیح داده شود.
مسعودی ادامه داد: سریال «حشاشین» القا میکند که فرقهای تحت رهبری صباح، ایرانی و تروریست بودند. در این سریال چهرهای از حسن صباح به تصویر کشیده شده، که گویا او ایرانی است و هر ایرانی تروریست است. در حالی که اسماعیلیه اعتقادات سفت و سختی داشتند. آنها آدمهای معتقدی بودند و اگر با کسی درگیر میشدند، بخاطر اعتقاداتشان بود. بنابراین، کلیت روایت سریال «حشاشین» روایت علمی نیست.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ساير حوزه ها